خاطرات احسان مامان

سلام ماه خوشگلم    مامانی این روزهای آخر سال یه جورایی  خوبه و یه جورایی هم بد خوب از اون نظر که دائما میریم خرید و هر چی هم میریم خریدمون تموم نمیشه و کلا خلاصه خوش میگذره بد هم از اون نظر که منو بابایی آنفولانزا گرفتیمو و هفته گذشته چند روزیو مرخصی بودیمو درد میکشیدیم کلی از کارهای خونه تکونیم هم مونده .آخرای هفته گذشته با بابایی مرخصی گرفتیم رفتیم هفت تیر و فردوسی ولی هر چی خرید کردیم برای شما بود و بابایی  .خلاصه مجبور شدیم یه روز دیگه هم بریم دوباره کرج و برای من خرید کنیم . چند روز پیش توی مهدتون هم براتون جشن نوروز گرفته بودن که حسابی بهتون خوش گذشته بود .امیدوارم پایان سال خوب و سال نو قشنگی رو ب...

سلام ماه من    از پريشب تب داشتي و سرفه ميكردي در همون حال هم يه نقاشي خوشگل كشيدي كه امشب فرستاديم شبكه پويا برنامه نقاشي نقاشي .ديروز بعد از ظهر هم زود از سر كار اومدم و بردمت دكتر .آقاي دكتر گفتن كه خوبه كه زود آمديد .امروز هم با خودم بردمت اداره دلم نيومد كه بري مهد .ميترسيدم داروهاتو به موقع بهت ندن .الان هم خوابيدي آخه امروز خيلي بدو بدو كردي و خسته شدي .اميدوارم زودتر بهتر بشي گلم .اين هم نقاشيه خوشگلت : ...

سلام ماه خوشگلم     اول از همه بايد بگم كه ماشالله خيلي بزرگ و آقا شدي و مامان واقعا از بعضي حرفها و رفتارت تعجب ميكنه .عاشقتم عسلم .خيلي هم تميز و خوش خط مينويسي .هر چي هم مينويسي آخرش اسم خوشگلتو هم ميگذاري.اينروزها هم درگير كارهاي خونه و هم درسهام هستم .ديروز به كمك خودت با بابايي اتاقتو تميز و مرتب كرديد .روز پنج شنبه هم رفتيم خريد و برات لباسهاي خوشگل خوشگل خريديم .به قول خودت روز تو بود .اميدوارم هميشه روز تو باشه عسلكم . ...